سوته دلان

سوته دلان

یا لثارات الحسین (ع) ادرکنی
سوته دلان

سوته دلان

یا لثارات الحسین (ع) ادرکنی

زکات ....

گدایی وارد مسجد شد واز مردم تقاضای کمک کرد

ولی کسی چیزی به او نداد .

گدا دست خودش را به آسمان برد

 و گفت خدایا تو شاهد باش

که من در مسجد رسول تو از مردم کمک خواستم

اما کسی اهمیت نداد .

 در همین موقع امیر المومنین که در رکوع بودند

با انگشت کوچک دست راستشان اشاره کردند و گدا نزدیک شد

و انگشتر را از دست حضرت بیرون آوردند .

 

« إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاَةَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَهُمْ رَاکِعُونَ »

 

  (مائده 55)

سرپرست و ولى شما، تنها خداست و پیامبر او و آنها که ایمان آورده‏اند;

همانها که نماز را برپا مى‏دارند، و در حال رکوع، زکات مى‏دهند

مبعث رسول رحمت مبارک باد

درعالم واقع روح الامین، جبرئل بزرگ، فرشته وحی مامور شد آیاتی از قرآن را براو بخواند و او را به مقام پیامبری مفتخر سازد. محمد (ص) در این هنگام چهل سال بود. تنهایی و توجه خاص او در غار حالتی غریب در او ایجاد می‌نمود. حالتی وصف ناشدنی، ترس و ابهام از یک طرف و شعف و سبک بالی از سوی دیگر و به ناگاه در شبی از این لیالی پر قدر فرشته وحی به یکباره بر او نازل گردید با این پیام:

«اقرأ باسم ربک الذی خلق. خلق الانسان من علق . اقرأ وربک الاکرم.الذی علم بالقلم.علم الانسان ما لم یعلم».
بخوان به نام پررودگارت که آفرید .او انسان را از خون بسته .بخوان به نام پروردگارت که گرامی تر و بزرگتر است .خدایی که نوشتن آفرید .به انسان آموخت آنچه را که نمی دانست.
فرشته وحی به او فرمان خواندن داد ولی حضرت بیان داشت خواندن نمی‌دانم. اما بار دیگر همان جمله را شنید، فرمود: «من امی و درس ناخوانده‌ام» و شنید: «بخوان»، این بار روح‌الامین او را سخت فشرد و محمد(ص)دریافت که این بار می‌تواند و بدین ترتیب جبرئیل ماموریت خویش را به انجام رساند.

آن حضرت از کوه پایین آمد و به خانه همسر مهربانش خدیجه شد. واقعه عجیبی را که بر او گذشته بود با وی در میان گذاشت. او را دلداری داد و گفت: «بدان که

خداوند مهربان هرگز به تو که با خانواده‌ات مهربان هستی و از ستمدیدگان و محرومان دستگیری می‌کنی بد نخواهد کرد و تو را تنها نمی‌گذارد». او دانست که ماموریت بزرگ شویش آغاز شده است. حضرت فرمود: «مرا بپوشان تا لختی بیاسایم، خدیجه چنین نمود و محمد (ص) به خوابی آرام فرو رفت».

خدیجه به منزل عموزاده‌اش «ورقة ابن نوفل» که از دانایان عرب بود در آمد و شرح ماوقع را بیان داشت ورقه اظهار داشت که پروردگار بزرگ برای شویت ماموریتی بس عظیم قرار داده و اراده خداوند بر رسالت محمد قرار گرفته است و او همان آخرین پیامبر موعود است.
بدین ترتیب پیامبر رحمت در سن 40 سالگی برای نجات و سعادت ابناء بشر به مقام نبوت رسید. او آمد تا برای همه آدمیان الگویی باشد نمونه تا رسم چگونه زیستن را به آنان بیاموزد و راه هدایت را به انسانها بنمایاند.
آری محمد امین، پیامبر رحمت و ختم مرسلین برای هدایت و سعادت ما آمد.

تلنگر ...زمزمه ی یک مادر با خدا در خانه ی سالمندان


تلنگر ....

زمزمه ی یک مادر با خدا در خانه ی سالمندان!
خدایا ای کاش زمانی که فهمیدم بچه ام در راه است، بجای نه ماه دعا برای سالم بودنش

فقط یک بار

دعا می کردم که فقط یکبار دلتنگم شود!!!

سلام متن گویاست و حرف های زیادی توی دلش داره
سلامتی همه مادرها و عزیزان


 

شهادت امام موسی کاظم (ع)بر عموم مسلمین تسلیت

زیر سنگینی زنجیر سرش افتاده

خواست پرواز کند دید پرش افتاده

می شود گفت کجا تکیه به دیوار زده ست
بس که شلاق به جان کمرش افتاده

آدم تشنه عجب سرفه ی خشکی دارد
چقدر لخته ی خون دور و برش افتاده

گریه پیوسته که باشد اثراتی دارد
چند تاری مژه از پلک ترش افتاده

هر کس ایام کهنسالی عصا می خواهد
پسرش نیست ببیند پدرش افتاده

آن که از کودکی اش مورد حرمت بوده ست
سر پیری به چه جایی گذرش افتاده!

به جراحات تنش ربط ندارد اشکش
حتم دارم که به یاد پسرش افتاد

روز معلم مبارک




مهر ایزدی بر فراز دستانم بدرقه ی استادی که راه و رسم

درست زیستن را به من آموخت. امروز بهانه ایست

تا بوسه ای نثار دستانت شود و تبریکم را تقدیمت کند .

هفته ی مقدس معلم مبارک.

طوفان شن

طبس برای مردم ایران فراتر از نام بیابانی در دور دست است. طبس برای مردم ایران یک خاطره است. خاطره ای از محافظت طبیعت از سرزمین و مردمی که به هیچ وجه نمی توانند زور و زورگویان را تحمل کنند. شاید از همین رو هم باشد که خاطره پنجم اردیبهشت سال ۱۳۵۹ برای مردم ایران فراموش نشدنی و به یاد ماندنی است. 34 سال پیش در چنین روزی حمله نظامی آمریکا به صحرای طبس، با دخالت عوامل غیر انسانی به شکست آنان منتهی شد و اهمیت این روز برای مردم ایران همین مسأله نابودی و ناکامی یکی از پیچیده ترین عملیاتهای نظامی آمریکا است که علت شکست آن حادثه ای بود که هرگز کسی آنرا پیش بینی نمی کرد.

در این عملیات نیروهای آموزش دیده آمریکایی با ۱۳۲ تفنگدار، هشت بالگرد و شش هواپیمای باری به صحرای طبس وارد شدند. آمریکایی ها در ظاهر به بهانه آزادسازی و نجات گروگان های خود به کشورمان آمده بودندو تنها چیزی که پیش بینی نکرده بودند طوفان شنی بود که گریبان آنها را گرفت و آنها در وسیع ترین بیابان ایران زمین گیر کرد. عملیات طبس در بالاترین سطح و با استفاده از زبده ترین کارشناسان و متخصصان جنگی آمریکا طراحی شده بود و به استناد مدارک قرار بود این عملیات به عنوان ضرب شستی به انقلابیون جوان برای آزاد سازی گروگان ها به کار آید و بهانه ای باشد برای گسترش نا آرامی های داخلی، حرکت های تجزیه طلبانه در داخل کشور و حتی بسیاری از تحلیل گران معتقدند که هدف اصلی ماجرایی که منجر به حادثه طبس شد اقدام به کودتا و باز گرداندن قدرت به خاندان پهلوی بود. این در حالی بود که نیروهای جمهوری اسلامی ایران درخصوص این عملیات هیچگونه آمادگی و اطلاعی نداشتند و تا پس از فاجعه از جریان بی اطلاع بودند. با این حال طوفان شن در کویر ایران به عنوان مخفی ترین سلاح طبیعی که از چشم کارشناسان آمریکایی پنهان مانده بود کار خودش را کرد و چریکی ترین عملیات نظامی ارتش آمریکا در خاک ایران را خنثی کرد و حکومت نوپای جمهوری اسلامی با کمترین تلفات و تنها با دادن یک کشته – شهید محمد منتظر قائم – شکست تلخی را برای خبرگان نظامی آمریکا رقم زد.